شعری درسوگ استاد حشمت الله اسحاقی - داوود بور بور

 

نغمه های جاودان


سیل ویرانگر سرید

کوهررخشنده ی یک شهر

باامواج رفت.

سیلی سرد زمستان

بررخ اندیشه خورد

افتخار شعرشهر عاشقان

ازدست رفت .

درغروب سوزناک شهریار

بی نفس های فرح انگیز یار

انجمن از هم گسست

آن گلستان ادب

باباد رفت .

شهر را ماتم سرا کرده ست ، سوگ

با غ را ماتم سرا کرده ست ، داغ .

قامت رعنای شعر

آیت بینای ذوق

آن همای بی نظیر سایه ها

افسوس رفت

چون مسافر

درمیان جاده زیست

روح سرو سرافراز سال ها

ازباغ رفت.

گرچه با فقدان او

دروجودخیل شاگردان بی کس مانده اش

آن نغمه های جاودان

تکثیرشد

شهریار بی بدیل شهرمان

اماچه زود

از دست رفت .


داوود بوربور

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد