اینجا سفر تا آسمان عشق ممنوع است
اندیشه و فکر و بیان عشق ممنوع است
اینجا رکوع سروها را کفر میدانند
گلدسته هست امّا اذان عشق ممنوع است
در شهر ما محنون و لیلی هر دو بدکیشند
تجلیل از نام آوران عشق ممنوع است
دیگر کسی یاس و اقاقی را نمیبوِید
چون بوی خوش هم از دهان عشق ممنوع است
اینجا شقایقهای وحشی هم نمیرویند
آخر به دل حتی نشان عشق ممنوع است
در آسمان شب اگر سوسو نمیتابد
چشمک زدن در کهکشان عشق ممنوع است
حتی اگر باران ببارد در افق دیگر
پل بستن رنگین کمان عشق ممنوع است
دیگر چه باید گفت اینجا قحطی عشق است
اینجا سفر تا آسمان عشق ممنوع است
حشمت الله اسحاقی 1390/7/5