یاد استاد-شعری از علیرضا ابوالحسنی



برروی خاکت برف هم بارید استاد

لبخند بین واژه ها ماسید استاد

تا پیکرت را درمیان سینه اش دید

برعکس هرروزم زمین چرخید استاد

بادی که با خود از بهار و سبزه می گفت

خاک سیا بر گونه ام پاشید استاد

هرکس به نحوی در غم تو سهم دارد

خورشید سرما بر تنم تابید استاد

رفتی وبی تو شعر گفتن بی وفاییست

طبع روان رودها خوابید استاد

چندی ست خشکیدیم و گل دیگر نکردیم

عطرت میان جمع ما جاوید استاد.

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد